پسر عمهات عجب شعر قشنگی گفته بود، ما همه متحیر بودیم که خدایا این پسر چقدر ارتباط معنوی با امام زمان دارد که در این سن اینطوری برایش شعر میگوید، اما تو یکدفعه توجه همه را به خودت جلب کردی!
بین خواندنش پرسیدی: تو امام را دیده ای؟
محمد جا خورده بود، گفت: نه، چطور؟
گفته بودی: اگر ندیدی چرا نوشتی دیدمت خندان لب و شکر سخن!
گفت:همینطوری نوشتم!
بعد تو گفتی چرا چیزی که ندیدی را مینویسی، اگر میخواهی امام را ببینی باید راستش را بگویی!
دیگر کسی جرات نکرد حرفی بزند!
دلبرکم در این شبهای قدر برای تعجیل در فرج امام هم دعا کن.