آرزوی جان، این مسابقات که برنده بشوی یا نشوی مهم نیست، باید از اینها درس بگیری.
دوست دارم دختر دانایی باشی که از لحظه لحظهی عمرت درس بگیری.
عزیزکم، هر بازیای که انجام میدهی، حواست که باشد، متوجه میشوی که یک درس در آن وجود دارد و برایت مفید است.
مثلا همین مسابقه دو استقامت را دقت کن. کسی نمیدانست که خط پایان کجاست و باید میدویدید، خیلی از رقیبهایت وسطهای مسابقه کلا انصراف دادند و خیلیها هم مثل تو، نَفَست را تنظیم نکردی و حواست نبود، کم آوردید و نتوانستی برنده شوید.
در زندگی هم اگر حواست نباشد و هدفت از زندگی را تنظیم نکنی، نیمههایش کم میآوری و یا ممکن است به خط پایان نرسیده نَفَست تمام شود و ببازی!
مثل ضحاک بن قیس مشرقی که تا آخرین لحظه و در روز عاشورا با امام حسین «علیهالسلام» بود و آخرش فکر کرد که جنگ دارد تمام میشود و امام شکست میخورد، فرار کرد!
البته او دو اشتباه کرد، یکی اینکه نَفَسش را تنظیم نکرد، باید با خودش به نتیجه میرسید که چرا همراه امام آمده است تا میانههای راه کم نیاورد و دوم اینکه اشتباه فهمید. فکر کرد جنگ تمام میشود و امام شکست میخورد، در حالیکه از اول هم امام فرموده بود که شکست ظاهری خواهیم خورد!
نگاه کن دخترم، الان چه کسی معروف است و همه دوستشان دارند، علی اکبر علیه السلام، قاسم علیه السلام یا ضحاک بن قیس؟
ضحاک باخت!
دخترم در این ماه زیاد دعا کن که ایمانمان را نبازیم.
آرزوی من! دختر نازنیم از بابایت پرسیدی که جشن روز تولد مامان را چرا نمی گیریم؟ او هم زیر چشمی من را نگاه کرد چون مانده بود چه بگوید اما جواب خوبی داد، گفت: تولد بهانه ای برای دورهم شاد بودن است. به همان اندازه که در روز میلاد امامان معصوم خوشحال می شویم باید شادی کنیم و البته برای امامانمان بیشتر و تفاوت جشن میلاد آن ها با ما در این است که روز میلاد آن بزرگواران به حرمت مهربانی ای که دارند خودشان به ما کادو می دهند, گاهی سلامتی, گاهی پیشرفت در درس ها و کارها و خیلی چیزهای دیگر.
اما ماه صفر ماه حزن و اندوهی است که در آن میلاد امام موسی کاظم علیه السلام هم هست و ما نمی دانیم که چگونه شادی کنیم. صورتمان در آن روز شاد است اما دلهایمان محزون از مصیبتی که بر امام حسین علیه السلام اتفاق افتاده است.
مادر تو هم در دی ماه به دنیا آمده, دی ماه که چندسالی است با ماه قمری(محرم و صفر) تلاقی کرده و ما نمی توانیم جشن بگیریم پس به خاطر ماه صفر، کادوی مادرت را یواشکی و در روز میلاد این امام دادم.
عسلم میدانی که کادوی بابایت به من چیست؟ همان که هرسال به همراه هدیه های دیگر عضو ثابت کادوی روز تولد است و بیشتر به یاد اولین کادوی تولدی که به من داد, است.
آدم باید حرف بزرگترها را گوشکند، وقتی همسرعمهات گفت زیاد نخندید، خب گوش کن! هم به فاطمه دخترش گفت و هم به تو. حاج آقا که با شماها دشمنی ندارد!
مگر نگفتم این ماه، ماه سنگینی است، ماه عزاداری است! این ماه هم بازی بکنید، اما عروس بازی نکنید.
مگر بازی قحط است، دخترم؟
عوض این بازی، مثلا معلم بازی کنید، همان که خودت هم همیشه دوستش داری.
تو معلم قرآن باشی، به بچهها قرآن یاد بدهی، من هم سر کلاست میآیم و شاگردت میشوم.
میتوانی میان درسدادنت، ماجرای کربلا را تعریف کنی، همانقدرکه من گفتم و تو یاد گرفتی، مثل معلمها که وسط درسهایشان حرف میزنند، از آن ها حرف بزنی.
دلبرکم ماه صفر، ماه عزیزی است، زیاد صلوات بفرست تا شیطان نتواند کسی را گول بزند.
سوال خوبی از معلمت پرسیده بودی، امروز در جلسه اولیا مربیان سوالت را گفت، من که لحن تو را میشناختم، میدانستم سوال آرزویم است.
پرسیده بودی که صفر سنگین است یعنی چی؟
معلمت میگفت جواب اینطور سوالات را خوب است بچه ها از الان ندانند، زود است و درک نمیکنند.
اما من دوست دارم تو بدانی.
عزیزکم، مهر و آبان و آذر از ماههای شمسی است، همین ماهی که در آن به مدرسه رفتی ماه شمسی است. اما مثلا محرم و صفر و رمضان از ماههای قمری است.
بعد از ماه محرم که تا دیروز در آن بودیم، ماه صفر است. در این ماه، پیامبر اسلام که خیلی چیزهای خوب به ما یاد داد،مثلا همینکه چطور خوب باشیم، مهربان باشیم، به بقیه کمک کنیم، نماز بخوانیم و خیلی کارهای دیگر، از دنیا رفته است.
بعضی ها میگویند در این ماه، همهی دنیا غمگین است و این غمگینی روی آدمها هم تاثیر میگذارد و مریضی و خیلی ناراحتیهای دیگر در این ماه بیشتر است، اما من و پدرت میگوییم به خاطر سفر همیشگی پیامبر به سمت خدا، اینکه دنیا دیگر پیامبر را نداشت، شیطان خوشحال شده و در این ماه بیشتر به گناه تشویق میکند، به این خاطر میگویند این ماه سنگین است.
دلبرکم این ماه بیشتر کار خوب انجام بده و بیشتر صلوات بفرست تا شیطان را از خودت دور کنی.