دخترم

برای دخترم آرزو

دخترم

برای دخترم آرزو

سفر بی بازگشت

چندروزی هست که همه جا را غم گرفته است، همه سیاه پوشیده اند و کمتر کسی می خندد.

کسی حوصله ی بازی کردن با تو را ندارد و کسی هم بازی ات نمی شود.

دخترکم ما عزادار هستیم.

آقاجان پسردایی ات به سفر رفته و ما را سیاه پوش کرده است.

سفر رفته یعنی جایی رفته که دیگر بر نمی گردد، همانطور که امام ها به سفر رفتند!

یادت هست یکبار قبلترها گفته بودم که امام ها به سفر رفته اند به بهشت! همه شان به سفر رفته اند و فقط یک امام مانده که امید همه ی ماست!

مثل اینکه از خانه ی آقاجان پسردایی ات فقط دایی اش مانده! هیچ مرد دیگری نیست!

دخترکم نمی خواستم به این زودی مرگ را ببینی اما خدا چیز دیگری می خواست!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد