هفته پیش را یادت هست؟ برای اینکه به معلمت نشان بدهی که چقدر دوستش داری با هم کلاسیهایت جمع شدید و برایش جشن تولد گرفتید. چقدر معلمت خوشحال شده بود.
انتظار این کار را نداشت، اصلا به کادوها نگاه هم نکرد، به همین خوشحالی شماها خوشحال شده بود و میخندید.
از عکسهایی که با هم انداخته بودید مشخص بود، البته خانم ناظم هم برایمان کمی تعریف کرد.
امروز هم که من داشتم شله زرد میپختم تو عزیز دلم، کمکم میکردی، اما پرسیدی برای که این همه شله زرد میپزیم؟
آرزو جان، شما برای معلمتان تولد گرفتید که شادش کنید، ما هم گاهی اوقات از این کارها برای امامها میکنیم که نشان بدهیم دوستشان داریم، کادو می دهیم و اسمش را گاهی اوقات میگذاریم نذر، گاهی اوقات احسان.
البته دوست داشتن شماها بهتر است، چون همین لبخند معلمتان برایتان کافی بود، اما ما خواسته هم داریم، گاهی اوقات برای اینکه چیزی بخواهیم این کارها را میکنیم.
دخترکم، سعی کن بزرگ که شدی، بیشتر برای خوشحال کردن امامها کارهای خوب انجام بدهی تا خواستن چیزی از آنها.